به کارمندانمان بها دهیم!
به گزارش دوست بلاگ، بدها، خوبها!
شکایت کارگران خط فراوری شرکت جنرال موتورز از این بود که آنها به دلیل توان جسمی شان استخدام شده و افکار آنها اهمیتی ندارد، بعلاوه دلیل نارضایتی پزشکان متخصص بیمارستان ها این است که باید فقط آنچه را که از آنها خواسته می گردد، انجام دهند. مسلم است که این روش نمی تواند موجب پیشرفت در حوزه کیفیت و پویایی یا ارائه خدمات مطلوب به مشتری گردد. در هر محیط کاری، مدیران کنترل نماینده و اهل دستور دادنی وجود دارند که قصد دارند، کارمندان مطابق میل و سلیقه آنها فکر نمایند و حرف بزنند؛ آنها در بیشتر موارد، خواسته های خود را به صورت کاملا شفاف و گاهی اوقات به روش هایی زیرکانه بیان می نمایند. با خبرنگاران همراه باشید:
یکی از دوستانم که در مجتمعی مرتفع زندگی می نماید، ماجرایی را در ارتباط با این مساله با من در میان گذاشت. در مجتمع آنها یک سالن ورزشی وجود داشت که مدیر آن از کارمندانش درخواست نموده بودند تا درب سالن را فعلا باز بگذارند. برای سال ها همچنان درب سالن ورزشی باز بود و هیچ یک از ساکنان، خواستار حفظ حریم خصوصی و بستن درب نشدند. هنگامی که دوستم از یکی از کارمندان، علت باز بودن همیشگی درب را پرسیده بود، پاسخ او این بود: نمی دانم، مدیر از ما خواسته که این کار را کنیم.
اینکه بدون ارائه علت از دیگران بخواهیم دستورات ما را اجرا نمایند، توهین آمیز است. در این نمونه، احتمالا علت مناسبی برای اینکه اکنون باید درب بسته باشد، وجود داشته اما شرحی در خصوص آن داده نشده است. اگر مدیران تنها چند دقیقه از زمان خود را به ارائه علت اختصاص دهند، کارمندان احساس بهتری نسبت به خود و کارشان دارند. در صورتی که کارمندان از مطرح کردن نظرات خود بترسند، قادر به ارائه خدمات مطلوب نیستند.
همانطور که اشاره شد، یک مدیر خوب علت سخنانش را برای کارمندان شرح داده و اگر این علت قانع نماینده نباشد، آنها را وادار به اجرای سلیقه شخصی خود نمی نماید. اما یک مدیر عالی برای یافتن راهکار مسائل با کارمندان مشورت می نماید زیرا امکان دارد، هنگام روبرو شدن با یک مساله، ایده های بهتری از فکر کارمندان عبور کند. به علاوه، در صورت استفاده از ایده خلاقانه آنها در تصمیم گیری های سازمان، حس لذت بخش مالکیت آن ایده را تجربه می نمایند.
در مدت زمان فعالیتم در شرکت جنرال موتورز، 2 نفر از برترین مدیران کارخانه به ما یاد دادند که مدیران خوب باید همیشه لزوم اجرای امور را برای کارمندان شرح داده و تا جایی که ممکن است با لحن دستوری با آنها صحبت ننمایند. به طور مثال، تفاوت بسیاری میان این دو عبارت وجود دارد:
تو باید از دستکش ایمنی استفاده کنی، چون من رئیس هستم و این گونه تشخیص می دهم.
شما باید از دستکش ایمنی بهره ببرید، زیرا برای امنیتتان لازم بوده و ما نمی خواهیم آسیبی به شما وارد گردد، حتی اگر نظر شما این باشد که خطر اندکی هست.
بنابراین به باور من، مدیران بد دستور می دهند، مدیران خوب علت گفته هایشان را شرح داده و مدیران عالی بیشتر از این عمل خواهند کرد ؛ آنها از مشارکت کارمندان در مسائل سازمان استفاده می نمایند. همیشه این احتمال وجود دارد که یکی از کارمندان، پیشنهاد متفاوت و مفیدی را در میان گذاشته و این امر تنها در صورتی روی می دهد که از ایده های آنها در تصمیم گیری ها استفاده گردد.
به گمان من در 90 درصد محیط های کار، مدیران حتی اگر علت اجرای امور را برای کارمندان شرح دهند نیز نباید وظایفشان را به آنها دیکته نمایند. مدیران عالی از کارمندان در برنامه های کاری شان استفاده می نمایند و آنها را در پیشرفت های جاری شرکت می دهند. مطابق آموخته های من از کارمندان تویوتا و کتاب های تایچی اونو، روال کار نباید از بالا به کارمندان تحمیل شده، بلکه باید با یاری خلاقیت خودشان شکل بگیرد.
اجرای چنین فکریتی، نیازمند مدیرانی است که خودخواهی و عادت های قدیمی شان در ارتباط با اعمال نظرات شخصی را رها نمایند. مسلم است که مدیران به تنهایی نمی توانند راهکارهای همه مسائل را پیدا نموده بنابراین به جای دیکته کردن نظرات خود در راستای چگونگی اجرای امور و انتظار پذیرش و اطاعت این نظرات، باید در این رابطه با کارمندان همکاری و مشورت نمایند بعلاوه باید نظر کارمندان را در راستای بهبود محیط کار از آنها جویا شوند.
همیشه در نظر داشته باشید که کارمندان شما سزاوار احترام هستند. آنها شایستگی دارند مدیرانی عالی داشته باشند؛ بتوانند برای یاری به موفقیت سازمان، با یکدیگر همکاری نموده و برترین گزینه های ممکن را به مشتریان ارائه دهند.
منبع: الی گشت